خانههای خلاق زمینهای برای پلتفرم تجاریسازی در سینما است
تاریخ انتشار: ۳۰ شهریور ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۰۶۷۰۹۵
پرویز کرمی، رئیس مرکز و دبیر ستاد فناوریهای نرم، خانههای خلاق سینما را بستری برای شکلگیری زنجیره تولید هنر-صنعت سینما میداند.
به گزارش خبرنگار خبرگزاری برنا؛ پس از درخشش انیمیشن «پسر دلفینی» در ایران، روسیه و کشورهای مشترک المنافع، یکبار دیگر اهمیت خلاقیت و نوآوری در هنر- صنعت سینمای ایران برجسته شد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در واقع، این خانهها میتوانند تبدیل به بستری برای جوانان خوش فکر حوزه سینما شوند تا آنها بتوانند با بهرهگیری از فناوریهای روز دنیا در ارائه محصولات سینمایی تلاش کنند. پرویز کرمی رئیس مرکز و دبیر ستاد فناوریهای نرم و توسعه صنایع خلاق معاونت علمی و فناوری ریاستجمهوری در گفتوگو با روزنامه همشهری معتقد است که هنر- صنعت سینمای ایران اکنون بهشدت نیازمند بهرهگیری از فناوریهای مختلف و ایجاد زنجیره تولید در این حوزه است.
فناوری و نوآوری چگونه میتواند سینمای ایران را متحول کند؟
فناوری و نوآوری با همه فرایندها، تفکرات، اکتشافات، دستساختهها و هر آنچه میتوانیم از آن بهعنوان تمدن یاد کنیم عجین است. ما در ارائه و معرفی دیدگاهها، فرهنگ، هنر، اسطورهها، فولکلور و ادبیات نیازمند استفاده از فناوری و نوآوری هستیم. سینمای ایران قابلیتهای بسیاری دارد و پس از گذشت بیش از یک قرن از ورود سینما به ایران، این هنر- صنعت توانسته جایگاه خوبی در این حوزه در دنیا باز کند. اما باوجود استفاده از تکنیک، روش، نوآوریها، فناوریها و سخت افزارها متأسفانه نتوانستهایم در حدشأن و جایگاه خود، دستاورد مناسبی داشته باشیم.
مگر کشورهای دیگر از همین مواردی که گفتید استفاده نمیکنند؟ پس چه چیزی باعث شده که ما با وجود بهرهگیری از روشها و فناوریهای مشابه، جایگاه مناسبی در دنیا نداشته باشیم؟
بسیاری از شرکتها و دفاتر سینمایی در ایران نگاهی تکمحصولی و تکبعدی به این حوزه دارند. یعنی یک دفتر سینمایی براساس یک فیلمنامه اقتباسی که به وسیله یک نویسنده یا یک مولفکارگردان نوشته شده، فیلمی را تولید میکند و با ابتدای پیشینی یا با انتهای پسینی کار زنجیره هنر- صنعت سینما کار چندانی ندارد. یعنی یک کارگردان مولف یک کاراکتر، یک داستان یا تعدادی سوژه خلق میکند، اما پس از تولید فیلم آنچه خلق کرده، رها میشود. درحالیکه در سینمای دنیا اینطور نیست و یک بازارپردازی و یک چرخه تولید بزرگ در حول و حوش هر فیلم شکل میگیرد. وقتی یک فیلم موفق شد به تکرار چندباره برسد، در کنار فروش فیلم، کاراکترها و شخصیتهای فیلم هم جهانی میشوند. اگرچه فرهنگ، ادبیات و اسطورههای ما مملو از سوژهها، شخصیتها و کاراکترهاست و شاید در برهههایی آثار سینمایی به خوبی درخشیده، اما ماندگار نبودهاند. دلیلش هم این است که زنجیره تولید فناورانه و نوآورانه و بهرهگیری از نوآوریهای روز در حوزه هنر- صنعت ایران بهصورت بهینه وجود ندارد.
شما پیش از این، از تعبیر «خام فروشی ادبیات» استفاده کردهاید. برای جلوگیری از این اتفاق باید زیرساختهایی داشته باشیم. در هنر-صنعت سینما، ما چه نیازهایی داریم؟
ما چیزی به اسم یک شتابدهنده سینمایی، یک مرکز نوآوری سینمایی، یک خانه خلاق و نوآوری سینما در کشور نداریم. درحالیکه شرکتهای بزرگ فیلمسازی و سینمایی دنیا حداقل هر کدام بین 50 تا 60 شتابدهنده در حوزههای مختلف دارند. این شرکتها در واقع پلتفرمی دارند که نه فقط هزینهها را کاهش و بهرهوری را افزایش میدهد، بلکه برای اینکه این زنجیره را گسترش بدهند همزمان با کلید خوردن پیشتولید فیلم، روی جنبههای مختلف آن کار میکنند. لذا میبینید که اسطورهها و کاراکترهای ادبیات ما در کشورهای دیگر اسم عوض میکنند و دوباره به ایران برمیگردند و مورد مصرف فرهنگی مردم قرار میگیرند. من از این اتفاق با عنوان خام فروشی ادبیات نام میبرم. ما داشتههای فرهنگی، تمدنی و ادبیات و آن ماده خامی را که برای تولید یک فیلم خوب لازم است، در اختیار داریم، اما متأسفانه نمیتوانیم آن را به یک فرایند علمی، فناورانه و نوآورانه وارد و آن را تجاریسازی کنیم. ما خیلی از مواقع فیلم تاریخی میسازیم و غرب و کشورهای دیگر با سینما، تاریخ میسازند. تاریخ نداشته را با سینما میسازند. اسطورههای ناکجا آبادی، نامفهوم و ناپیدا خلق میکنند و سپس به آن مفهوم میدهند. آواتارهایی درست میکنند که بچههای ما آنها را قهرمان فرض میکنند.
شخصیت فیلمها و انیمیشنها تبدیل به عروسک و اسباب بازی میشوند و درآمدهای چند صد میلیاردی برای کشور تولیدکننده به همراه دارند. آیا ما هم باید از همین روشها استفاده کنیم یا روشهای دیگری هم وجود دارد؟
ما در ابتدا باید این نقص و کامل نبودن زنجیره تولید و برندینگ را که در سینمای ایران داریم، برطرف کنیم. سپس باید محیطها و گروههایی را آماده کنیم که حلقههای گمشده را شناسایی و برای رفع آن اقدام کنند. ما خانههای خلاق و نوآوری را بهعنوان پلتفرمی که میتواند در حوزه فناوریهای نرم جریانساز باشد معرفی کردیم. در این راستا، نخستین خانه خلاق و نوآوری سینمای ایران را با مشارکت بنیاد سینمایی فارابی تاسیس میکنیم تا متخصصان حوزه علوم انسانی و علوم اجتماعی، فرهنگ و هنر در همه رستهها بیایند و روی موضوع ایده تا محصول کار کنند.
درباره خانههای خلاق و نوآوری سینما بیشتر توضیح میدهید؟
خانههای خلاق و نوآوری در این حوزه ابتکار دارند. آنها محیط و فرایند را میشناسند و میتوانند به خانواده بزرگ سینمای ایران کمک کنند تا این زنجیره تکمیل شود. برندینگ میتواند در قالب کاراکترها و شخصیتها کار کند و آنها را وارد حوزه بازارپردازی کند. اگر قرار است کودک ما با اسباب بازی فرایند شخصیتسازی خودش را در جامعه شکل دهد، باید برای او بهعنوان مثال، عروسکهای تیپ داشته باشیم و از طریق آنها آموزش و پرورش را منتقل کنیم. این اتفاق رخ نمیدهد، مگر اینکه در کودک ایجاد علقه شود و این ایجاد علقه در شکلدهی به شخصیتهای مطلوب و مورد نظر کودکان و نوجوانان سرزمین ما مؤثر است.
سینما در آغوش فناوری
پرویز کرمی، رئیس مرکز و دبیر ستاد فناوریهای نرم و توسعه صنایع در گفتوگو با همشهری با اشاره به اینکه سینما بیشتر براساس خیال، تخیل و روح شاعری نویسنده و کارگردان شکل میگیرد، معتقد است که امروز، تکنولوژی در کنار کم کردن هزینهها به شرکتهای سینمایی کمک میکند که ناممکنها را ممکن کنند. کرمی از تکنولوژیهایی چون واقعیت افزوده، واقعیت مجازی، سیجیآی و موشن کپچر نام میبرد که به کمک کارگردانان و تهیهکنندگان سینمای ایران آمده تا کارگردان و فیلمبردار نگویند، فلان کار شدنی نیست. او یادآوری میکند که «اگر کامپیوتر اختراع نمیشد خیلی از فیلمهای خوبی که اکنون میبینیم قابلیت ساخته شدن نداشتند. پس اگر قرار است که سینمای ایران از وضعیت فعلی به چند پله بالاتر ارتقا پیدا کند باید با فناوری و نوآوری نه آشتی، که ممزوج شود و بهعبارتی فناوری و نوآوری را با رویکرد دوست داشتن، خواستن و نیاز در آغوش بگیرد. این اتفاق اگر بیفتد سینمای ایران ارتقای جهشی خواهد داشت.»
انتهای پیام/
آیا این خبر مفید بود؟ 0 0نتیجه بر اساس 0 رای موافق و 0 رای مخالف
منبع: خبرگزاری برنا
کلیدواژه: انیمیشن صنعت هنر سینما تجاری سازی پرویز کرمی فیلمسازان زنجیره تولید پلتفرم خانه های خلاق انیمیشن پسر دلفینی ایده خوب
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.borna.news دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری برنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۰۶۷۰۹۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
اولین هنرپیشه زن سینما و یک سرگذشت تلخ پرتکرار
دهم اردیبهشتماه سالروز درگذشت بازیگری است که نه تنها به عنوان نخستین هنرپیشه زن ایرانی شناخته میشود بلکه از منظری دیگر او را اولین قربانی در ناتوانیِ بومی کردنِ تفکر مدرن در سینمای ایران میدانند.
به گزارش ایسنا، نام صدیقه (روحانگیز) سامینژاد که متولد سال ۱۲۹۵ بود، با بازی در نقش «گلنار» در فیلم «دختر لُر» برای همیشه در تاریخ سینمای ایران باقی مانده است. «دختر لر» نخستین اثر ناطق سینمای ایران است و در سال ۱۳۱۲ توسط خانبهادر اردشیر ایرانی و عبدالحسین سپنتا ساخته شد.
با پخش «دختر لر» در سینماها که با استقبال فراوانی هم روبرو شد، سامینژاد به شهرت رسید اما بعد سرنوشت بسیار تلخی پیدا کرد.
فریدون جیرانی سال ۱۳۸۹ در دورانی که پخش یک مصاحبه با فریماه فرجامی بعد از سالها بیخبری و با تصاویری تکاندهنده از این ستاره سالهای دور سینما واکنشهای تندی را به دنبال داشت، در مطلبی بیان کرد: «زندگی بازیگران در سینمای ایران تلخ است و این فقط مربوط به سالهای پس از انقلاب نیست. از ابتدای ورود سینما به ایران این سرگذشت تلخ تکرار شده است. ۱۳ اردیبهشت سال ۱۳۷۶ یک روز صبح به دفتر مجله سینما زنگ زدند و گفتند روحانگیز سامینژاد مُرده است. من تا آن روز فکر میکردم روحانگیز سامینژاد باید سالها پیش مرده باشد. به خانه خواهرش عالیه زند تبریزی زنگ زدم و دیدم خبر درست است. رفتم خانه عالیه زند تبریزی و فهمیدم سامینژاد بعدازظهر چهارشنبه ۱۰ اردیبهشت ۷۶ در سن ۸۶ سالگی در تنهایی مرده و روز پنجشنبه ۱۱ اردیبهشت در قطعه ۳۴ ردیف ۴۴ شماره ۴۶ در جایی گمنامی خاک شده است. رختخواب سامینژاد وسط خانه بود. تنها میراث این اولین بازیگر سینما یک کیسه نایلونی بود و داخل آن یک بسته سیگار، یک شناسنامه و بروشور تانشده «دختر لر».»
این کارگردان سینما همچنین گفته بود: «من قبل از دیدن این میراث، تصویر سامینژاد را در فیلم تهامینژاد دیده بودم که گریه میکرد و دیگر هیچ. «ایران قادری» که یک روز سرشناسترین بازیگر تماشاخانه تهران بود، چه شد؟ چگونه مُرد؟ چه کسی خبر داشت؟ و خیلیهای دیگر. ریشه سرگذشت تلخ بازیگران در سینمای ایران را باید در جامعهای جستجو کرد که نتوانسته است تفکر مدرن را بومی کند و در خودش حل نماید. متاسفانه اولین قربانیان این ناتوانی بازیگران زن سینما بودند.»
عباس بهارلو - مورخ و پژوهشگر سینما - در سال ۱۳۸۱ مطلبی درباره این بازیگر نوشته بود که در بخشهایی از آن آمده است: «وقتی در سال ۱۳۱۲ فیلمِ «دختر لر» ساخته مشترک خانبهادر اردشیر ایرانی و عبدالحسین سپنتا، که صدیقه سامینژاد در آن نقش «گلنار» را بازی میکرد، در تهران نمایش داده شد، در میان مردمی که برای بار نخست سیمای یک زن ایرانی را بر پرده سینما دیده بودند واکنشهای ناگواری برانگیخت، که بهدرستی روشن نیست ــ و احتمالاً هیچگاه نیز معلوم نخواهد شد ــ که آیا خانم صدیقه سامینژاد تصوری از آن واکنشها در ذهن داشته است یا خیر، و آیا اگر میداشت حاضر به ایفای نقش در آن فیلم میشد؟»
گفته میشود که در آن مقطع آوانس اوگانیانس نیز کوششهایی را در زمینه ساخت فیلم انجام میداد و در اینباره بهارلو ادامه داده است: «بهموازات فعالیتهای سختکوشانه اوگانیانس در ایران، عبدالحسین سپنتا و خانبهادر اردشیر ایرانی نیز برای ساختن نخستین فیلم مشترک در هندوستان در جستوجوی بازیگر زنی بودند که زبان فارسی بداند و نقش «گلنار» را در فیلم «دختر لر» بازی کند. تا قبل از دوره پهلویِ اول بازی زنانِ مسلمان در نمایشها و تعزیهها ممنوع بود و بازیگران زنی که در این سالها در فیلمهای اوگانیانس و مرادی ایفای نقش میکردند مانند مادام سیرانوش، لیدا ماطاوسیان، ژاسمین ژوزف، زما اوگانیانس و آسیا قسطانیان (کوستانیان) از بانوان ارمنی بودند که اکثر آنها از صحنه تئاتر به سینما آمده بودند، بههمین دلیل موانع کمتری بر سرِ راه خود داشتند.
سپنتا موفق شد صدیقه (روحانگیز) سامینژاد، همسر یکی از کارکنان کمپانی امپریال فیلم بمبئی، را که از سیزده سالگی از کرمان به هندوستان رفته بود مجاب کند و با این توضیح که نام او بهعنوان نخستین بازیگر زن در تاریخ سینمای ایران ثبت خواهد شد ــ که شد ــ موافقت او و شوهرش، دماوندی، را برای بازی در فیلمش جلب کند. بدین ترتیب گروه هندی ـ ایرانی عبدالحسین سپنتا و اردشیر ایرانی کار خود را در هندوستان آغاز کرد.
«دختر لر» نخستین بار در سیام آبان ۱۳۱۲ در دو سینمای مایاک (دیدهبان) و سپه بر پرده آمد، و نمایش آن، سال بعد از دوم مردادماه ۱۳۱۳ در سینما مایاک تکرار شد، و پس از یک ماه از چهارم آذر نمایش آن در سینما سپه به مدت پنجاه روز ادامه یافت. سپس با یک دو هفته وقفه در همینسینما از نو بر پرده رفت. استقبال از فیلم بسیار پُرشور بود و حتی «مادر بزرگهای خیلی پیر» هم رفتند تا سرگذشت «دختر لر» را بهچشم ببینند.»
ایفای نقش گلنار در «دختر لر» موجب شد که صدیقه سامینژاد چنان انگشتنما و زبانزد خاص و عام شود که هم با دشنام روبرو شد و هم با تشویق برخی مردم در شهرهای مختلف.»
سامینژاد در سال ۱۳۴۹ یعنی ۳۷ سال پس از نمایش «دختر لر»، در مستندی از محمد تهامینژاد با نام «سینمای ایران از مشروطیت تا سپنتا» حضور یافت و به روایت زندگی دشوار و پر از رنج خود پرداخت.
از تهامینژاد نقل شده است: «اغلب بهطور کنترلنشدهای میخندید و در حالیکه اشک در چشمانش حلقه زده بود به من گفت که هنگام اقامت در هند ایرانیهای متعصب او را مورد ضربوشتم قرارمیدادند و حتی بطری بهطرفش پرتاب میکردند. بهطوریکه همواره مجبور بود همراه با محافظ از استودیو امپریال فیلم خارج شود.»
درباره این چهره مستند دیگری با نام «روحانگیز سامینژاد» به کارگردانی مجید فدایی نیز ساخته شده که در ارتباط با زندگی نخستین بازیگر زن سینمای ایران و ایفاگر نقش «دختر لر» است،
سامینژاد در حالی در 80 سالگی از دنیا رفت که خاطرات زیادی از دورانی که «دختر لر» ساخته شد و حواشی پیرامون آن بازگو نشد. فریدون جیرانی که مطالعات زیادی درباره تاریخ سینما دارد، با بیان اینکه چنین اتفاقی فقط مختص نخستین بازیگران سینما نبوده، در مصاحبهای با ایسنا گفته بود: «بسیاری از بازیگران سینما، حرف و تاریخ سینما را با خود به زیر خاک بردند. من بارها به آنها گفته بودم که اجازه بدهید این اطلاعات به نسلهای دیگر انتقال داده شود، اما بسیاری از آنها به این موضوع توجه نکردند.»
او گفته است: «قدیمیهای معروف، بریدهاند و سعی میکنند که صحبت نکنند، چون معتقدند سالها به آنها بیلطفی شده است و دل پرگلایهای دارند. مثل ناصر ملک مطیعی که من یک بار از او دعوت کردم تا به خانه سینما بیاید و درباره «چهارراه حوادث» (فیلمی به کارگردانی ساموئل خاچیکیان) صحبت کند و هرچه اصرار کردم موافقت نکرد. فردین هم دق کرد، در حالی که میتوانست بازی کند. در یکی از برنامههای تلویزیونی هفت، بعد از سالها آقای افخمی گفت که اگر به تاریخ سینما مراجعه کنید میبینید که بعد از فیلم «گنج قارون» تعداد سینماهای تهران افزایش پیدا کرده است بنابراین نمیتوان نقش فردین را در تاریخ سینمای ایران انکار کرد اما سالها تلاش شد که این نقش را انکار و حذف کنیم اما نتوانستیم. برای همین بعد از فوت او تشییع جنازه باشکوهی شکل گرفت. او میتوانست بازی کند، چرا بازی نکرد؟ اگر بازی میکرد چه اتفاقی میافتاد؟ در سینمای سی سال اخیر که علی بیغمی وجود نداشت، می توانست نقش یک پدر را بازی بکند.»
انتهای پیام